باز هم دلتنگی... آرام درکنار پنجره نشسته ام و دل داده ام به صدای باران .که اشکهایم را زمزمه می کند داستان دلتنگی بلند است و فرصتی نمانده برای گفتن !شاید وقتی دیگر بگویم از تنگی قفس
نظرات شما عزیزان:
کد را وارد نمایید:
عکس شما